قرآن کریم روح را از عالم غیب میداند و بدن را در قلمرو شهادت، و اصالت از آن غیب است که واسطهی فیض خدای سبحان بوده و مستفیضهای نشأه شهادت را برخوردار مینماید، بنابراین اوصاف روح که مهمترین آنها اعتقاد است اصل بوده، و تأمین نیازهای بدن که در گرو مسائل مالی و مادی است یعنی اقتصاد فرع میباشد، گر چه تفکر اقتصادی و طرح و برنامهریزی دقیق مسائل پیچیدهی آن جزء برجستهترین علوم به شمار میآید، لیکن هر علمی از آن جهت حاکی معلوم است که ارزش خود را از معلوم دریافت میکند، لذا علم خداشناسی و پیامبرشناسی و امام شناسی و معادشناسی و مانند آن از اصول کلی اسلام چون حاکی از عالم غیب و قلمرو روح است، ارزش والای خود را از آن معلومهای ارزشمند کسب مینمایند.
منظور از این ارزش همانا قوّت درجهی وجودی است که از امور حقیقی به شمار میآید، نه ارزش اعتباری، تا از محدودهی حقیقت فرود آمده باشد و داخل در عناوین اعتباری گشته و با اعتبار گوناگون معتبران دگرگون شود، گر چه اقتصاد در فرهنگ قرآن روبناست نه زیر بنا، لیکن اسلام هرگز نسبت به سائر مسائل روبنائی و فرعی بیاهمیت نبوده و نیست.
بهترین معرّف برای شرح اوصاف قرآن کریم همانا خود قرآن مجید است و اگر در سخنان عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ توصیف قرآن مشاهده میشود باز به استناد خود قرآن حکیم است، لیکن بهرهبرداری از آن به عهده همتای وی یعنی ثقل اصغر میباشد که به نوبه خود، قرآن ناطقاند، و در هیچ مرحله از مراحل کمال هستی از قرآن جدا نبوده و قرآن نیز در هیچ مقام از مقامهای وجودی از آنان جدا نخواهد بود، و اگر کمالی در قرآن باشد که عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ فاقد آن باشد، یا کمالی در عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ باشد که قرآن حاوی آن نباشد، اشکال جدایی این دو وزنهی وزین از هم لازم می آید که روایت متواتر نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را برای همیشه مردود میداند. |