اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

معاد از دیدگاه قرآن
معاد،در عقل و فطرت هر انسانی جایگاه قابل توجّهی دارد، زیرا کیست که نپرسد ویا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه می‏شود؟ پایان عمر و تلاش ما بهکجا می‏رسد؟ نتیجه و هدف از زندگی چیست ؟ آری این سؤالها برای همه مطرحاست.در پاسخ به این سؤال‏ها دو جواب داریم:
الف: تمام ادیان ، آینده جهان و انسان و نتیجه کارها و تلاش او را بسیار روشن وامیدوار کننده و روح بخش می‏دانند، قرآن می‏گوید : و أنّ اِلی ربّک المنتَهی‏همانا نهایت و پایان به سوی پروردگارت می‏باشد
.ب: مکتب‏های مادّی، آینده جهان و انسان را بن‏بست، تاریک، فانی و نیستیمی‏دانند و این دید بسیار خطرناک و یأس‏آور است، علاوه بر این چنینمکتب‏هایی هیچ گونه دلیل علمی هم برای عقیده خود ندارند.قرآن دراین باره می‏فرماید:وقالوا ما هِی الاّ حیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیی‏ و ما یهلکُنا الاّالدّهر و ما لَهم بِذلکَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ یظنُّونکسانیکه ایمان به قیامت ندارند گفتند: زندگی جز همین چند روز دنیا نیست که ماهم در آن مرگ وحیاتی داریم وبعد هم روزگار ما را نابود می‏کند.ولی این انکار و گفته‏ها روی علم و دلیل نیست، بلکه تنها یک سری وَهم و خیالی باطلی است که آنها دارند 
معاد درقرآن :
آیات قرآن کریم, پیرامون اثبات معاد و احتجاج با منکرین آن را می توان به پنج دسته،تقسیم کرد:
1-یاتی که بر این نکته, تاکید می کند که برهانی بر نفی معاد،وجود ندارد. این آیات،به منزله خلع سلاح منکرین است .
2-یاتی که به پدیده های مشابه معاد،اشاره می کند تا جلوی استبعاد را بگیرد.
3-یاتی که شیهات منکرین معاد را رد، ا مکان وقوع آنرا تثبیت می کند.
4-یاتی که معاد را به عنوان یک وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهی،معرفی می کندو در واقع، وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق، اثبات می نماید.
آیاتی که اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد:
در حقیقت، سه دسته اول، ناظر بر امکان معاد؛ و دو دسته اخیر، ناظر به وقوع و ضرورت آن است .
مراحل وجود و هستی
برای اثبات هر وجود و موجودی سه شرط و مرحله لازم است:
الف: امکان شدن.
ب: دلائل وقوع.
ج: نبود مانع.
بنابراین بهتر است ببینیم اساساً معاد یک واقعیت شدنی است یا نشدنی؟ یعنیآیا از نظر عقل محال نیست؟ و بعد از آنکه امکان آن برای ما روشن شد، دلیلمعاد چیست؟ زیرا تنها ممکن بودن کافی نیست، بلکه هر کار ممکنی تا دلیل وعلّت نداشته باشد واقع نمی‏شود، و در مرحله سوّم بحث دراین است که مانعیبرای معاد نیست.
این سه شرط برای معاد نیز وجود دارد که به ترتیب بیان می‏کنیم:
امکان معاد آیات قرآن برای امکان معاد را می توان به چند گروه تقسیم کرد :
گروهاول آیاتی که از طریق اشاره به نظم موجود در جهان ، بیانگر قدرت خداوند درزمینه امکان پذیر بودن معاد می باشد . (سوره احقاف / 33 )دوم آیات اشاره دارد به تطورات جنین و دگرگونی های یک نطفه که از آغار طیمی کند تا به یک جنین کامل تبدیل شود .( مومنین ، آیات 12 الی 16 و قیامت، آیات 37 الی 40(گروه سوم آیات ، اشاره دارد به آفرینش نخستین انسان . ( عنکبوت / 19 ، اعراف / 29 و یس ، 78الی 79) گروه چهارم از آیات که اشاره داره به احیای ارض و نباتات در طبیعت و ...  . ) روم / 19و 50 ، فصلت / 39)  واز سوی دیگر دلایلی وجود دارد که با پاسخ دادن به سؤال افرادی که می پرسند، چگونه امکان دارد که بدن پوسیده ، دوباره احیاء شود ؟ و آن را دلیل بربه وقوع نپوستن معاد می دانند ، می توان امکان به وقوع پیوستن و حتمی بودنمعاد را اثبات نمود .
درطول تاریخ، هیچ کس دلیل علمی برای نبودن معاد نیاورده است وتنها چیزی کهمخالفان معاد زمزمه می‏کنندآن است که مگر می‏شود انسانِ مرده‏ای که ذرّاتشپوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ آیا این محال نیست؟پاسخعقل و قرآن آن است که بدون شک و تردید این کار شدنی است، زیرا هم در فکرقابل تصوّر است و هم دائماً در شبانه روز نمونه‏هایی از زنده‏شدن مردگانرا به چشم خود می‏بینیم.گرچهاستدلال‏های ما از قرآن است، لیکن قرآن فکر و عقل ما را دعوت به اندیشهمی‏کند و می‏گوید: آیا کسی که نمونه‏های کارش را هر روز و شب و در هر فصلو سال مشاهده می‏کنید، باز جایی برای استبعاد و انکار عمل و کاری از اووجود دارد؟!امامجواد علیه السلام می‏فرماید: خوابیدن و بیدارشدن، بهترین نمونه‏ای است کهمردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می‏کند. آری مرگ یک خواب طولانی وشدیدی بیش نیست.بهارو پائیز درختان، نمونه دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است، در سوره فاطرمی‏خوانیم: خداست که بادها را می‏فرستد تا ابرها را برانگیزد و آنرا بهشهرها و مناطق مرده روانه می‏کند و پس از باریدن، آن شهر مرده را زندهمی‏کند، سپس می‏فرماید: کذلِکَ النُّشوریعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده‏شدن درختان و گیاهان است.در جای دیگر می‏فرماید: و اَحیینا بِهِ بَلدَةً مَیتا کذلِکَ الخُروجما به واسطه باران شهر مرده را زنده کردیم، همچنین است خروج شما در قیامت.بنابراین،نمونه‏های زنده شدن در آفرینش و جهان هستی هر روز و شب و هر سال و فصل پیشچشم ما می‏درخشد و مسأله زنده‏شدن مرده (با آن همه عظمت) را برای ما سادهو ممکن جلوه می‏دهد.
نمونه‏های دیگر برای امکان معاد
قرآن برای اثبات زنده شدن مردگان که کار محالی نیست، نمونه‏های فراوانی را بیان می‏کند، از جمله:
الف: شخصی استخوان پوسیده‏ای را از دیوار کند و با فشار دست آن را پودرکرد (و با یک دنیا غرور و نِخوت) به رسول خداصلی الله علیه وآله گفت: کیستکه دوباره این استخوان پوسیده متلاشی شده را زنده کند؟خداوند به پیامبرش می‏فرماید:قل یحییهَا الّذی أنشَأها اوّلَ مَرّة.اگرسازنده کالایی بگوید که من محصول کارخانه‏ام را باز کرده و دوباره بهممتّصل می‏کنم، سخن گزافی نگفته است، زیرا ساختن از باز کردن و دوباره بستنمهم‏تر استب: حضرت عُزیر علیه السلام در سفری از کنار آبادی خراب شده‏ای عبور می‏کرد،از روی تعجّب (نه انکار) پرسید: چگونه خدا اینها را پس از مرگ زندهمی‏کند؟! خداوند همانجا جان او را گرفت و بعد از صد سال زنده کرد و از اوپرسید: چقدر در اینجا مانده‏ای؟ آن پیامبر گفت: یک روز یا نصف روز. خداوندفرمود: تو صد سال است که اینجا هستی، به الاغی که سوارش بودی و غذایی کههمراه داشتی نگاه کن و قدرت خدا را دریاب که چگونه الاغ، مرده و پوسیده ومتلاشی شده، ولی غذایی که باید بعد از یکی دو روز فاسد شود، صد سال است کهسالم نگاهداری شده است، حالا برای اینکه زنده‏شدن مردگان را با چشم خودببینی نگاهی به همین استخوان‏های پوسیده الاغ کن که در جلو چشم تو آنرا اززمین بلند و گوشت و پوست و روح را به او بر می‏گردانیم تا برای آیندگاننشانه ودرسی باشد. آن حضرت زمانی که هم زنده شدن الاغ و سالم ماندن غذایصدساله را دید گفت: می‏دانم که خدا بر هر کاری قدرت دارد. ج: حضرت ابراهیم علیه السلام از کنار دریایی می‏گذشت، لاشه‏ای را دید کهگوشه‏ای از آن در دریا و قسمت دیگرش در خشکی قرار داشت و حیوانات دریایی وصحرایی و پرندگان بر سر آن ریخته و هر ذرّه‏ای از آن را یک نوع حیوانیمی‏خورد، همین که این منظره را دید از خدا پرسید: روز قیامت چگونه مردگانرا زنده می‏کنی؟ (در حالی که ذرّات این لاشه در دریا و صحرا و فضا پخش شدهو هر قسمت بدنش جزو بدن حیوانی گردیده است) خداوند از ابراهیم پرسید: آیاایمان به معاد و قدرت من نداری؟ گفت: چرا ولی با مشاهده عینی، آرامش دلپیدا می‏کنم.به او بگو: همان خدایی که مرتبه اوّل او را آفریده، بعد از متلاشی شدن هم می‏تواند دوباره آن را خلق کند
آری، استدلال و منطق تنها مغز و فکر را آرام می‏کند، ولی تجربه و مشاهده دل را آرامش می‏بخشد.
خداوند به ابراهیم فرمود: چهار نوع پرنده را بگیر و پس از ذبح و کشتن،گوشتشان را در هم مخلوط کن و بر بالای چند کوه بگذار و سپس یک یک آنپرندگان را صدا کن و ببین چگونه ذرّات مخلوط، از هم جدا شده و در کنار همقرار می‏گیرد و به شکل پرنده اوّل ساخته می‏شود. حضرت ابراهیم علیه السلامخروس، کبوتر، طاووس و کلاغ را گرفت و ذبح نمود و گوشتشان را کوبیده و درهم مخلوط کرد و بر سر ده کوه نهاد، سپس هر یک از آن پرنده‏ها را صدا زد،تمام ذرّات گوشت آنها که بر سر هر قله کوهی بود، بهم متّصل شد و در برابرچشمان او به صورت همان چهار پرنده کامل در آمدند. آری،خداوند برای امثال حضرت ابراهیم که در کلاسهای ابتدایی و متوسطه قبولشده‏اند، مرحله بالاتری دارد و آنان را به آزمایشگاه‏های مخصوص خود درنظام هستی می‏برد، ولی برای کسانی امثال ما که از پلّه‏های اوّل هم بالانرفته‏ایم، از مقام شهود، حضور، معراج، ملکوت و یقین خبری نیست. بنابراینوسوسه منکران معاد در دو چیز است:اوّل اینکه آیا می‏شود استخوان پوسیده زنده شود؟و قالوا ءاِذا کنّا عِظاماً و رُفاتاً ءانّا لَمبعوثون خَلقاً جَدیدا!می‏گویند: آیا هنگامی که ما استخوان‏های پوسیده و پراکنده‏ای شدیم، دگر بار آفرینش تازه‏ای خواهیم یافت؟
دوّم اینکه بر فرض زنده شدن استخوان‏های پوسیده ممکن باشد، این کار توسّط چه کسی انجام خواهد گرفت؟فسیقولونَ مَن یعیدُنا قُلِ الّذی فَطَرکم اوّلَ مَرّةمی‏پرسند چه کسی دوباره ما را برمی‏گرداند؟ به آنها بگو: همان خدایی که بار اوّل شما را آفرید.
کسانیکه اینقدر بهم پیوستن اجزای متلاشی مردگان و زنده شدن آنها را بعیدمی‏دانند، چرا در اصل آفرینش شکی ندارند؟ اصل آفرینش که از دوباره آفریدنمشکل‏تر است! اگر یک کارگر ساده خشت‏مال بگوید که من خشت خودم را خردمی‏کنم و دوباره از نو از همان خاک، خشت تازه‏ای می‏سازم، آیا اینقدرتعجّب می‏کنند؟! اگر کسی که هواپیما می‏سازد بگوید: من این هواپیما را بازمی‏کنم و درهم می‏ریزم و دوباره می‏سازم، آیا باید در سخن او شک کرد؟هرگز، زیرا بازکردن و بستن به مراتب از ساخت اوّل آسانتر است و کسی که کارمشکلی انجام داد، کار آسان‏تر را هم می‏تواند انجام دهد. (گرچه نزد خدا وقدرت بی‏نهایت او هیچ چیز مشکل نیست.)
به سراغ قرآن می‏رویم که در این زمینه می‏فرماید: هُو الّذی یبدؤا الخَلقَ ثمّ یعیدُه و هُو اَهوَنُ عَلیهاو خدایی است که خلق و آفرینش را پدید آورد و سپس آن را باز می‏آورد و باز آوردن آسان‏تر است.باز هم چند مثال ساده دیگر بیاوریم که چگونه از ذرّات پخش شده و بی‏جان، موجودی جاندار ساخته می‏شود:
1-   گاو علف می‏خورد و از ذرّات علف شیر بیرون می‏آید
2-   انسان قطعه نانی میل می‏کند و از درون آن اشک، خون، استخوان، مو، ناخن و گوشت و... ساخته می‏شود
3-   بسیاری از پارچه‏ها از نخی است که از دل نفت بیرون کشیده شده است
4-    فلزی که ذوب می‏شود، کف‏های درون خود را خارج و بیرون می‏ریزد
5-  مَشک دوغی را مکرر تکان می‏دهید، سپس ذرّات پخش شده چربی همه یکجا و بر روی آن جمع می‏شود.چگونهقبول می‏کنید که دستگاه گوارش گاو بتواند شیر را از علف بیرون کشد، انسانبتواند نخ را از دل نفت بیرون آورد و شما بتوانید با حرکتی که به مشکمی‏دهید ذرّات پخش‏شده چربی را جمع نمایید، امّا همین که می‏شنوید خدازمین را حرکت می‏دهد؛ اِذا زُلزِلَت الارضُ زِلزالَهاو ذرّات استخوان‏های پوسیده ما را از هر جایی که باشد یک جا جمع می‏کند، قبول نمی‏کنید؟
در این بحث، چند آیه ساده و کوتاه از قرآن کریم را متذکّر می‏شوم، از جمله:
·        کما بَدَأکم تَعُودونهمان گونه که شما را در آغاز پدیدآورد، زنده می‏کند.
·   و لَقَد عَلِمتُم النَشأةَ الاُولی‏ فَلولا تَذَکّرونای منکران معاد! شما که به آفرینش نخستین آگاهی دارید، پس چرا پند نمی‏گیرید و باز لجاجت می‏کنید؟
·   فَلینظُرِ الانسانُ مِمّ خُلِق خُلِقَ من ماءٍ دافِق یخرُجُ من بَین الصُّلبِ و التّرائِب اِنّه علی رَجعِه لَقادِربایدانسان بنگرد که از چه خلق شده، از آبی جهنده آفریده شده که این آب جهندهاز میان کمر و دنده‏ها بیرون می‏آید. آری، خدایی که شما را از چنین آبیآفرید از برگردانیدن انسان و دوباره زنده کردنش تواناست .
·        ألَیس ذلِکَ بِقادرٍ علی أن یحیی المَوتی‏آیا خدایی که شما را از نطفه آفرید، نمی‏تواند دوباره مردگان را زنده کند؟
·   أفَعَیینا بِالخَلقِ الاوّلِ بل هم فی لَبسٍ من خَلقٍ جَدیدمگر ما از خلقت اول وامانده شدیم که آنها از خلقت جدید و دوباره در شک و شبهه افتاده‏اند.
·   أوَلَم یروا انّ اللّه الّذی خَلَق السّمواتِ و الارضَ قادِرٌ علی أن یخلُقَ مِثلَهمآیا مشاهده نمی‏کنند خدایی که آسمان‏ها و زمین را آفرید، می‏تواند مثل این مردم را نیز بیافریند؟
·   أوَلا یذکُر الانسان أنّا خَلقناه من قَبل و لم یکُ شَیئاآیا کسی که معاد را باور ندارد به یاد ندارد که ما از اوّل او را آفریدیم در حالی که هیچ نبود؟
چونبنای این تحقیق به خلاصه ‏گویی است، بنابراین از نمونه‏های دیگری که درقرآن آمده و از ماجراهایی نظیر داستان اصحاب کهف که بیدارشدن یک عدّهجوانمرد خداشناس بعد از 309 سال خواب است، صرف‏نظر می‏کنیم
انگیزه‏های انکار معاد از دیدگاه قرآن
1- گریز از مسئولیت
قرآن می‏فرماید:یریدُ الانسانَ لِیفجُرَ اَمامَه یسئَلُ أیانَ یومُ القیامَة انسانمی‏خواهد برای فساد و عیاشی راه‏های جلو خویش را باز کرده و آن را موجّهکند، لذا منکر قیامت شده و می‏گوید: قیامتی نیست، تا بتواند هر کاریمی‏خواهد انجام دهد.گاهیانسان می‏خواهد از درخت یا زمینی در بیابان استفاده کند، وجدان اخلاقی وروح تقوا به او می‏گوید: این کار را نکن که صاحبش راضی نیست. او برایاینکه سر وجدان خود کلاهی بگذارد و راه را برای استفاده خود باز کند. می‏گوید: این زمین و درختان که مالک ندارند.یامثلاً وقتی می‏خواهد کسی را غیبت کند می‏گوید: فلانی به قدری شخص نارواییاست که اساساً غیبت ندارد، تا بدین وسیله بتواند هرچه دلش می‏خواهد نثاراو کند. گاهی برای توجیه نگاه به نامَحرم می‏گوید: همه خواهر و برادریم. گاهی که می‏ترسد امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد و یا با طاغوتدرگیر شود، می‏گوید: باید تقیهّ کرد. گاهی که قاطعیت کافی ندارد،می‏گوید: باید با مردم مدارا نمود.آری،انسان چنان قدرت توجیه دارد که گاهی خود او هم ناخودآگاه آن را باورمی‏کند. ما این انگیزه‏ها را که ریشه روانی دارد، به عنوان گریز ازمسئولیت نام می‏نهیم.
2-  عدم ایمان به قدرت و علم خدا :
درآیات متعدّد قرآن می‏خوانیم که مخالفان و منکران معاد هیچ دلیل و برهانعلمی برای انکار قیامت ندارند، بلکه تنها زنده شدن را بعید می‏دانند که مانمونه‏های آن را در اینجا بیان می‏کنیم
· و ما لَهم بِذلِک مِن عِلمٍ اِنْ هُم اِلاّ یظنُّونکسانی که منکر معاد هستند هیچ گونه دلیل علمی ندارند، تنها با خیال و گمان حرف‏هایی می‏زنند
·      زَعَم الّذینَ کَفروا أن لَن یبعَثواکفّار گمان می‏کنند که بعد از مرگ دیگر زنده نمی‏شوند
·  اِذا ضَللنا فِی الارضِ ءانّا لَفِی خَلقٍ جَدیدآیا هر گاه ما مرده و پوسیده شدیم و ذرّات بدن ما در زمین پراکنده و گم شد، دوباره آفریده می‏شویم؟!
·      ءاذا کنّا تُراباً ءاِنّا لَفِی خَلقٍ جَدیدآیا هر گاه ما بعد از مرگ پوسیده و خاک شدیم باز هم زنده می‏شویم؟!
باتوجّه به گفته‏های مخالفان می‏بینیم که تنها بهانه آنها استبعاد و بعیددانستن قیامت است، لیکن قرآن جواب‏های روشنی به آنها می‏دهد که مانمونه‏هایی از آن را در بحث (امکان معاد) بیان کردیم و در اینجا هم حدیثیرا اضافه می‏کنیم که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: اذا رأیتُمالرَّبیعَ فَاکثروا ذکر النُّشور هر گاه فصل بهار را مشاهده می‏کنید زیاد به یاد قیامت و زنده شدن بعد از مرگ خودتان باشید.آیات قرآن هم مکرّر این مسأله را دنبال می‏کند که زنده شدن مردگان چیزی است مثل زنده شدن زمین و درختان.
این بهار نو ز بعد برگ ریز                 هست برهان بر وجود رستخیز
در بهاران سرّها پیدا شود                  هرچه خورده است این زمین رسوا شود
آری،دلیل انکار معاد همان است که انسان ایمان به قدرت خداوند ندارد، لذا قرآنبرای مخالفان نمونه‏هایی از قدرت الهی را نقل می‏کند و می‏فرماید: همانقدرتی که تو را ساخت می‏تواند متلاشی کرده و دوباره از نو بسازد و ناگفتهپیداست که متلاشی و بهم پیوستن از اصل آفریدن آسان‏تر است (گر چه برای خداهیچ کاری، مشکل نیست).
 
 
3-آگاهی نداشتن به زمان قیامت:
 بهانه دیگر مخالفان معاد این است که زمان قیامت چه وقت است؟درقرآن می‏خوانیم که پس از شنیدن جواب‏هایی از رسول خداصلی الله علیه وآلهبه جای قبول کردن با تعجّب و مسخره سر خود را تکان داده و می‏گفتند: ویقولون مَتی‏ هوقیامت چه وقت است؟ غافل از آنکهزمان وقوع قیامت را جز خدا کسی نمی‏داند، ولی ندانستن تاریخ هرگز دلیلانکار نیست. آیا اگر کسی ساعت مردن خود را نداند باید اصل مردن را انکارکند؟
4-  زنده کردن مردگان از بهانه‏های منکران :
معاد این است که به پیامبرصلی الله علیه وآله می‏گفتند: قالوا ائتُوا بآبائنا اگر خداوند مردگان را زنده می‏کند پس تو همین الآن پدران ما را زنده کن! و یا می‏گفتند: فَاتوا بِآبائنا اِن کنتم صادقِیناگر شما راست می‏گویید که قیامتی هست، پس پدران ما را زنده نمایید!انساناگر بنای لجاجت نداشته باشد همین خواب و بیداری خود و بهار و پائیز درختانبرای قبول کردن معاد کافی است و اگر بنای لجاجت داشته باشد بر فرض پدرش همزنده شود، می‏گوید: خود ما را جوان کن و بالأخره تقاضای بهم ریختن دستگاهآفرینش را می‏کند و آخر هم ایمان نمی‏آورد!!مگرماه را آن بزرگوار برای آنان دو نیم نکرد؟ مگر حضرت صالح برای قومش شترماده‏ای را به عنوان معجزه خود به اذن خدا از دل کوه بیرون نیاورد، امّاآنان شتر را پی کردند و کشتند و مستوجب عذاب گردیدند؟ مگر بعداز دو نیم شدن ماه‏به جای ایمان آوردن نگفتند که اینها همه سحر و جادو است؟ و مگر حضرت عیسی علیه السلام که مرده زنده می‏کرد توانست همه مردم را تسلیم قدرت خدا کند؟مگردر قرآن نمی‏خوانیم که عدّه‏ای نزد پیامبر بزرگوار آمدند و گفتند: ما بهتو ایمان نمی‏آوریم تا اینکه آسمان را بر زمین فرودآوری یا خداوند وملائکه را نزد ما احضار کنی.  غافل از آنکه وظیفه پیامبران عزیز بیان استدالال و نشان دادن نمونه‏هایی از قدرت الهی است، نه اجابت خواسته‏ها و هوا و هوس این و آن.مگر به خاطر ایمان آوردن این و آن می‏توان نظام هستی را بهم ریخت؟مگر خداوند جسم است تا نزد این و آن احضار شود؟خداونددر پاسخ کسانی که زنده شدن مردگان را کار محال و ناشدنی می‏پندارند چنینمی‏فرماید: أوَلَم یروا اَنّ اللّه الّذی خَلَق السّموات و الارضَقادِرٌ علی أن یخلُقَ مِثلَهم و جَعَل لهم أجلاً لاریبَ فیه فأبَیالظالمون الاّ کفوراًمگرنمی‏دانند خدایی که آسمان‏ها و زمین را آفریده است می‏تواند مانند آنها رانیز بیافریند، برای این مردم مهلت و مدّتی قرار داده که تردیدی در آننیست، ولی ستمگران جز انکار کاری نمی‏کنند.کوتاهسخن آنکه اگر ایمان مردم نیاز به معجزه دارد که انبیا آوردند و اگر ایمانهر فردی مستلرم بهم ریختن نظام آفرینش است که هرگز انبیا تسلیم امیال یکعدّه هوسران لجوج نخواهند شد.
 
 
5-مرگ، پایان قدرت خدا و نیستی منکرانمعاد:
 می‏گویند: مردن، یعنی تمام شدن قدرت خدا و پیروزی عوامل مرگ بر ارادهخدا، در حالی که مردن نیز از مقدّرات الهی و تحت اراده و قدرت خداوند است. قرآن می‏فرماید:نَحن قَدّرنا بَینکُم الموتَ و ما نَحنُ بِمَسبوقِین ماخودمان مرگ را در میان شما مقدّرنمودیم و هیچ عاملی در هستی بر ما پیروزنشده و سبقت نمی‏گیرد. آنان می‏گویند: مردن، یعنی نیستی و فانی شدن! غافلاز آنکه نیستی که آفریدن نمی‏خواهد. چنانکه در قرآن می‏خوانیم:خَلَق الموتَ و الحَیاةخداوند هم مردن و هم زندگی و حیات را آفرید.بنابراینمرگ نیستی نیست، بلکه انتقال از منزلی به منزل دیگر است. جالب اینکه قرآناز مردن، 14 مرتبه با واژه تَوفی که به معنای تحویل گرفتن است ناممی‏برد، یعنی با مردن، شما نابود نمی‏شوید بلکه ما داده خود را بدون کم وکاست پس گرفته و موقّتاً تحویل مأموران خودمان می‏دهیم.رسول خداصلی الله علیه وآله نیز فرمودند: گمان نبرید که با مرگ نابود می‏شوید، بلکه از خانه‏ای به خانه دیگر کوچ می‏نمایید.
 
 
 
 
 
فهرست منابع و مآخذ
1-        قرآن کریم
2-         طالقانی ، محمود : پرتوی از قرآن ، شرکت سهامی انتشار ، تهران ، دی 1350
3-    طباطبایی ، محمد حسین : تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسویهمدانی ، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی ، چاپ دوم ، تابستان 64
4-        قرائنی ، حسن : معاد ، انتشارات حدیث ، چاپ اول ، 1379
5-         کلینی : اصول کافی ، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی ، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (ع) ، جلد اول
6-         مجلسی (علامه):بحار الانوار ، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ چهارم ، جلد چهارم
7-         مصباح یزدی ، محمد تقی : معارف قرآن ، انتشارات اسلامی ، 1381
 


برچسب‌ها: معاد بر اساس قرآن